۱ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۰۳

در نشست مهر مطرح شد:

نقش رزمندگان فارس در عملیات کربلای ۵/ ما همچنان ملت شهادتیم

نقش رزمندگان فارس در عملیات کربلای ۵/  ما همچنان ملت شهادتیم

شیراز- رزمندگان استان فارس اعتقاد دارند که نقش نیروهای استان در طول دفاع مقدس هنوزبه خوبی توصیف نشده است. نقشی که در کربلای ۵ ایفا کردند و یا رشادت های هشت ساله آنهاکه روایت های شنیدنی دارد.

خبرگزاری مهر – گروه استان‌ها: چهل سالگی دفاع مقدس را این روزها در حال گرامی می‌داریم که رزمندگان می‌گویند همچنان ملت شهادتیم. متولدین دوران دفاع مقدس امروز خود صاحب فرزند هستند و دلیرمردان هشت سال جنگ تحمیلی همچنان در یاد و خاطره آن روزها نفس می کشند.

استان فارس شهدا و جانبازان بسیاری را به خاک وطن تقدیم کرده اما آنچنان که باید و شاید از رشادت‌ها و دلاوری‌هایشان سخن گفته نشده است.

خبرگزاری مهر در نشستی میزبان سه تن از یادگاران دفاع مقدس است که از آغازین روزهای جنگ تحمیلی دیار خود را رها کردند و به یاری هموطنان خود در خط مقدم جبهه‌ها پیوستند.

سردار محمد باقر رنجبر که سابقه فرماندهی گردان، تیپ و عملیات سپاه فجر را در طول جنگ بر عهده داشته است. هادی دشت پیما از جانبازان که پس از دوران دفاع مقدس در زمینه فرهنگی فعالیت‌های بسیاری داشته و هادی نیک نفس از رزمندگان قدیمی در توپخانه لشکر در نشست مهر شرکت کردند.

* به عنوان سوال اول حضور شما و بچه‌های استان فارس در جبهه به چه زمانی برمی گردد؟

سردار رنجبر: از همان روزهای نخست جنگ اهالی فارس به جبهه‌ها شتافتند، در روزهای آغازین جنگ نه یگانی بود و نه پادگانی و در واحد عملیات سپاه خوزستان مستقر شدیم. از جمع ۲۰۰ نفره مشهوری که از سوسنگرد دفاع می‌کردند و می‌جنگیدند حدود ۱۳۰ نفر از اهالی فارس بودیم که از آبان ۵۹ در این جبهه مقاومت می‌کردیم.

از این تعداد حدود ۸۰ نفر بسیجی بودند که از پایگاه‌های مقاومت شیراز اعزام شده بودند در کنار ۳۰ نفر از بچه‌های کازرون و مابقی ما که پاسدار بودیم.

بسیاری همانند شهیدان سید محمد کدخدا، حاج مهدی ظل انوار، حاج عبدالله اسکندری، حسین حق نگهدار در این دوران از فارس در این عملیات‌ها حضور فعالی داشتند.

شهید حسین حق نگهدار بسیجی فعال عرصه دفاع مقدس به شکارچی تانک معروف بود و حضورش در بسیاری از عملیات‌ها و حمله‌ها باعث نجات همرزمان مان شد.

پس از سوسنگرد ما به فارسیات اهواز رفتیم در واقع اولین یگانی که با شروع جنگ در آنجا پدافند کرد استان فارسی‌ها بودند. حدود یک ماه بعد از جنگ شهید تیمسار فلاحی که رئیس ستاد ارتش بود با دیدن فعالیت بچه‌های ما و همچنین وضعیت آن روزها گفت که اگر شما نبودید ارتش عراق به راحتی می‌توانست از اینجا پل بزند و با دسترسی آسان به جاده به راحتی اهواز محاصره می‌شد.

یک ماه و نیم بعد از جنگ گروه ۱۳۰ نفری از پاسداران استان فارس با فرماندهی حسین مصلح این افراد از اهواز به سمت آبادان حرکت کردند که تازه آبادان در محاصره در آمده بود و باید از طریق ماهشهر و خور موسی و با لنج به آنها می‌رفتند.

این افراد وقتی از ماهشهر سوار می‌شوند این لنج چند روز در آب‌ها گم می‌شود که بعداً فیلم بلمی به سوی ساحل بر اساس این اتفاق ساخته شد اما هیچ اسمی از رزمندگان فارس نمی‌آید.

اولین نیروهایی بودند که بعد از چند روز به کمک اهالی خوزستان و آبادان رفتند بخشی از خطوط مهم در اختیار فارسی‌ها بود ایستگاه هفت و ایستگاه گاز.

* در عملیات آزادسازی خرمشهر و سوم خرداد استان فارسی‌ها چه نقشی داشتند؟

سردار رنجبر: در آزاد سازی خرمشهر نقش رزمندگان فارس بی بدیل بود، سه گردان استان فارس در فتح خرمشهر نقش داشتند که یکی از فرماندهان شهید شدند و دو فرمانده دیگر در قید حیات هستند. اینها کسانی بودند که با گذشتن از نهر عرایض پول نو محاصره خرمشهر را کامل کردند و در کنار اروند خیمه زدند تا راه عراق برای محاصره کامل بریده شود.

و با تمام پاتک‌های شدید مقاومت کردند چرا که که گرفتن این خط برای عراق خیلی حیاتی بود و بچه‌های ما مقاومت کردند و اجازه شکسته شدن خط را ندادند.

* در خصوص سایر عملیات‌ها و حضور رزمندگان فارس چه خاطراتی هست؟

در عملیات بدر نقش نیروهای فارس بسیار مهم بود چرا که لشکر فجر در سومار بود و نقش اول عملیات فریب را داشت. تیپ احمد بن موسی و المهدی در عملیات بدر نقش کلیدی داشتند. منطقه‌ای بود به نام کیسه‌ای که به واسطه دجله منطقه‌ای کیسه شکل درست شده بود، این منطقه جاده بصره به العماره را قطع می‌کرد و رزمندگان تیپ المهدی و احمد بن موسی این منطقه را در اختیار گرفتند و رزمندگان تیپ احمدبن موسی خصوصاً فرمانده تیپ سردار عبدالله زاده از رزمندگانی بودن که نقش مهمی در به اسارت نیفتادن تعداد زیادی از رزمندگان در این عملیات داشتند. در عملیات والفجر ۸ دو یگان آخر عملیات لشکر فجر و المهدی بودند که می‌چسبیدند به دهانه فاو و دهانه اروند به خلیج فارس، شکستن خط و حرکت به داخل شبه جزیه فاو و گرفتن پایگاه‌های موشکی همه بر عهده این نیروها بود.

وارد شدن به شهر فاو عراق، لشکر فجر بود که از سمت چپ وارد شهر شد و به تصرف شهر کمک کرد. امام خمینی (ره) فرمودند دشمن را رها نکنید و به دشمن بتازید، آنهم دشمنی که سرمست پیروزی است و بر سر شهدای شما رقص و پایکوبی می‌کند بر آنها بتازید و انتقام شهدا را بگیرید. فرمانده لشکر ۱۹ زمانی که توضیح داد خط را در کربلای ۴ شکستیم نظر همه فرماندهان به این منطقه مهم جلب شد که عملیات به سمت شلمچه انجام شود.

رسم شده بود هر عملیات را یکی از فرماندهانی که رکن اصلی عملیات را در دست دارد پس از اتمام عملیات پرچم تبرک امام رضا (ع) را در جایی از آن منتطقه نصب کند که در عملیات والفجر ۸ بر روی مناره مسجد فاو توسط فرمانده لشکر ۲۵ کربلا و در عملیات کربلای ۵ این پرچم به دست فرماندهان لشکر ۱۹ فجر بر روی پاسگاه سواری عراق نصب شد.

نقش لشکر ۱۹ فجر و سلحشوری‌های رزمندگان استان فارس در این عملیات انکار ناپذیر است و پیروزی مهم کربلای ۵ بود که منجر به قطعنامه ۵۹۸ شد.

* چرا از این همه فعالیت رزمندگان استان فارس در هشت سال دفاع مقدس به اندازه دیگران صحبت نشده است؟

نیک نفس: متأسفانه آن چنان که باید به فعالیت رزمندگان استان فارس در طول جنگ تحمیلی پرداخته نشده است، بسیاری از یگان‌ها و دسته‌های کوچکی که شاید به اندازه رزمندگان ما در عملیات‌ها شرکت نداشتند امروزه دارای سوابق مکتوب و خاطرات منتشر شده و.. هستند.

بین فروردین تا سوم خرداد که آزادسازی خرمشهر بود بچه‌های فارس در تیپ ۱۷ قم در دو گردان ۹۰۵ و ۹۰۶ در لشکر رسول مأمور شدند و در آنجا فعالیت می‌کردند به غیر از سه گردانی که متعلق به بچه‌های فارس بود که علاوه بر خدمت در جبهه جنگ در عملیات مربوط به درگیری با اشرار نیز فعالیت می‌کردند.

رنجبر: در عملیات فتح بستان رزمندگان فارس ۱ گردان نیرو داشت، سپاه سه تیپ تازه تأسیس داشت به نام‌های امام حسین (ع)، کربلا و حضرت رسول (ص) همان ده گردان در این سه یگان حضور داشتند در عملیات فتح المبین ۲۰ گردان از فارس رفتند و حضور داشتند که ۸ گردان در لشکر امام سجاد (ع) ک متعلق به فارس بود و ۱۲ گردان در سایر تیپ‌های دیگر حضور داشتند.

از نظر یگانی از سال دوم به بعد جنگ استان فارس جزو سه استان دارای بیشترین نیرو بودند.

علاوه بر لشکر ۱۹ فجر تیپ احمد ابن موسی (ع) و تیپ امام حسن (ع) و تیپ فاطمه زهرا (س) متعلق به فارس بود. همچنین ما دارای یگان‌ها و تیپ‌های تخصصی هم بودیم. مثلاً تخصصی زرهی که ۲۸ صفر نام داشت، تخصصی مهندسی که تیپ الهادی بود و توپخانه که به نام یونس معروف بود.

البته جا دارد از نقش بی بدیل ارتش در استان هم یاد کنیم که دو یگان اصلی ۳۷ زرهی و ۵۵ هوابرد نقش بسیار مهمی در جنگ داشتند، اما با تمام این فعالیت‌های همه نیروهای استان در جنگ مقدار زیادی از نگفته‌ها بر عهده خود ما بوده است و خودمان مقصریم، فرماندهان اصلی نگفتند، هرچند مقام معظم رهبری در سفری که به استان فارس داشتند استان فارسی‌ها را اهل حال دانستند نه اهل قال، در عملیات کربلای ۵، ما خط وسط و اصلی را شکستیم و بعد یگانهای دیگر از ما گذشتند و به مأموریت خود رسیدند.

نیک نفس: حتی در برنامه‌های صدا و سیما در گزارشات خبری در مورد کربلای پنج که با سرداران جنگ گفتگو شده است نامی از رشادت‌ها و حضور نیروهای استان فارس به چشم نمی‌خورد.

رنجبر: چند سال بعد از جنگ یکی از فرماندهان عالی رتبه سپاه در مورد کربلای ۵ سخنرانی کرد بدون اینکه نامی از لشکر فجر و استان فارس برده شود، وقتی این صحبت‌ها را شنیدیم بسیار دلگیر و ناراحت شدیم.

با تعدادی از همرزمانمان تماس گرفتم با هم صحبت کردیم و به فرماندهان آن روزهایمان سردار اسدی و سردار رودکی تماس گرفتیم و اعلام کردیم در بیشتر گفتگوها نامی از استان فارس و لشکر ۱۹ نیست و ما قصد داریم بیانیه‌ای در این رابطه منتشر کنیم که خوب این عزیزان ما را آرام می‌کردند و خودشان رفتند و صحبت هم کردند اما آن سخنرانی‌ها و گفتگوها ثبت و پخش شده بود.

نیک نفس: برای مثال عرض می‌کنم در کربلای ۵ سه یگان مأموریت داشتند از سه محل کانال ماهی و پنج ضلعی ابتدای شلمچه را تصرف کنند که یگان ما موفق شد، البته حجم اتش و درگیری هم بسیار بالا بود.

البته ما از تجربه قبلی به خوبی استفاده کردیم و موفق شدیم به نوعی در کربلای ۵ هم مجدداً بچه‌های فارس موفقیت قبلی را تکرار کردند اما هیچ نامی از استان فارس و لشکر ۱۹ فجر در روایات به چشم نمی‌خورد.

رنجبر: مقصر اصلی این جریان خود ما هستیم، نرفتیم و در مورد کارهایمان صحبت کنیم، بچه‌های ما روی اخلاص و نیت قلبی شأن نمی‌خواستند ریا شود چرا که هر کاری در جبهه‌ها انجام دادند با خلوص نیت و با اعتقاد کامل بود، اما متأسفانه رزمندگان و شهدا و خانواده ایشان نادیده گرفته شد.

فرزند شهید و جانبازان آن دوره باید بدانند عزیزانشان در کجا شهید شدند و مجروح شدند شهید اسلامی نسب، سید محمد کدخدا، شهید الوانی، شهید ستوده شهید ایل؛ حاج مهدی زارع و امثال این شهدا کجا شهید شدند. ما بیشترین شهدای مان نزدیک به یک سوم را در شلمچه از دست دادیم و نسبت فرماندهان شهیدمان هم بسیار زیاد است.

* به نظر می‌رسد تعداد فرماندهان شهید هم قابل توجه است.

دشت پیما: چون خود فرماندهان ما عمل کننده بودند و در عملیات‌ها بصورت مستقیم ورود می‌کردند.

رنجبر: بالاخره اگر فرمانده گردان به دنبال نیروی خود حرکت نمی‌کرد که کاری پیش نمی‌رفت.

* حالا بعد از گذشت این سال‌ها پس از جنگ چه اتفاقی افتاده است؟ در بحث فرهنگی چه فعالیت‌هایی صورت گرفته؟ یا در حوزه نشر کتاب چه کتابی از فعالیت و رشادت‌های استان فارس در جنگ وجود دارد که مورد توجه کل کشور قرار گرفته باشد؟

هادی دشت پیما: زمانی که کنگره سرداران شهید راه اندازی شد و قرار بود سال ۷۶ اولین دوره برگزار شود وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی که به شیراز آمد با صحبت‌هایی که شد چاپ و نشر ۱۴ عنوان کتاب را تقبل کرد که هزینه‌ها را کامل پرداخت کنند، بر همین اساس تعدادی از نویسندگان خوب این حوزه همانند اکبر صحرایی، بابک طیبی و بهمن پگاه راد و همه دستگاه‌های فرهنگی وارد گود شدند ولی از یک زمانی همه چیز رها شد.

متأسفانه همه دستگاه‌ها به دنبال سهم خواهی رفتند، مثلاً دایره المعارف فارس در جنگ در همان جلسات شروع شد که جلسات آن در استانداری برگزار می‌شد و همه هم مشارکت کردند اما وقتی پای تدوین و انتشار رسید بحث بر سر این رسید که چه کسی بنویسد و چگونه انجام شود و عملاً کار رها شد.

نقش ارتش، سپاه، جهاد سازندگی، هلال احمر و… در این بحث رها شد و هیچ کسی حاضر نشد وسط بیاید.

ما شهید برجسته ای داریم به نام مرتضی جاویدی که تمام کشور او را می‌شناسند که صدا و سیما تنها یک فیلم از او ساخته است یا شهید عباس دوران.

ما خلبانان بسیار بزرگی در جنگ داشتیم که راجع به آنها صحبت نشده است، چرا فرهنگ نامه شهدای ما نوشته نشده است؟ چون یگان ما و یگان تبلیغاتی ما هم پیگیری نکرده است. نیروی تبلیغاتی ما حاضر نبود به دنبال ثبت وقایع برود چرا که اسلحه در دست داشته و در خط مقدم می جنگیده و در آن روزها به تبلیغات فکر نمی‌کردیم به پیشبرد جنگ همه فکر می‌کردند.

ما شهدای فرهنگی بسیار داریم، چند شهید برجسته در خود صدا و سیما داریم و جالب است بدانید اولین اخبار از خود جبهه‌ها توسط همین شهدا مخابره و به دست عموم مردم رسید.

جعفر امیری بود که اخبار عملیات والفجر ۸ و کربلای ۵ را روی آنتن تلویزیون می‌فرستاد و امروز باعث تأسف است که هیچ نامی از این عزیزان نیست و حتی از زحمات وی تقدیر نشده و یاد نشده است.

نیک نفس: همه ساله در هفته دفاع مقدس در میان فیلم‌های مستند آن روزها تکه فیلمی هست از عملیات فتح خرمشهر که حتی در سوم خرداد هم پخش می‌شود از زمانی که هلیکوپتر عراقی در نخلستان ساقط می‌شود، جالب است که هم فیلم این صحنه و هم ساقط کردن هلی کوپتر کار بچه‌های شیراز است.

رنجبر: جا دارد یادی کنیم از شهید حسن صفر زاده، وی متخصص آرپی جی بود و ساقط کردن هلیکوپتر کار این شهید عزیز بود.

در خصوص ادامه بحث ما آمارهای بسیاری را مکتوب و منتشر کردیم ولی کتابهای ما هیچکدام مطرح نشده است در حالی که اولین سند و کتاب در مورد جنگ و فعالیت رزمندگان فارس در استان فارس تهیه شد.

گفتنی‌ها از شهیدان بسیار است و هرچه بگوییم هم کم است یکی از خاطرات حضور شهید مرتضی جاویدی که در جنگ فعالیت بسیاری داشت مربوط به حضورش در عملیات والفجر ۲ در کنار شهید صیاد شیرازی است هرچند از دیگر فعالیت‌های ایشان نامی برده نمی‌شود.

خاطره‌ای که خود شهید صیاد شیرازی ناظر آن بود زمانی که سردار محمد جعفر اسدی در پشت بیسیم از شهید جاویدی می‌خواهد که برگردد، می پرسد این دستور است یا می‌شود خودم تصمیم بگیرم. سردار اسدی بیسیم را به شهید صیاد شیرازی می‌دهند و باز همین مطلب را می پرسد که در جواب می‌گویند اگر می‌توانی خودت تصمیم بگیر. شهید جاویدی پاسخ می‌دهد من می‌خواهم تا تنگه احد دوباره تکرار نشود.

ایستادگی این شهید بزرگوار با گردانش در آن منطقه که منجر به شهادت و مجروح شدن بسیاری از آنان می‌شود باعث پیروزی و فتح حاج عمران می‌شود، شهید مرتضی جاویدی شهیدی بود که امام خمینی (ره) بر پیشانی او بوسه زد. به نظر من اگر حضور شهید صیاد در آنجا نبود این واقعه مهم هم همانجا می‌ماند و از مقاومت و ایستادگی اشلو و همرزمانش خبری نبود.

اگر کربلای ۵ مقاومت گردان امام مهدی به مدت ۵ ساعت در ۴ راه وسط پنج ضلعی در شلمچه نبود معلوم نبود سرنوشت کربلای ۵ چه می‌شد چون اگر این خط از دست می‌رفت ارتش عراق با تانک‌هایی که در اختیار داشت می‌توانست پیشروی کند.

در شرایطی که کمبود مهمات داشتیم و یک گروه ۱۵ نفره از این محل محافظت می‌کردند. مهدی امینی به من گفت: چکار کنیم تانک‌ها در حال پیشروی هستند و مهمات خصوصاً موشک آر پی جی نداریم. گفتم واقعاً راه حلی نداریم مگر اینکه صبر کنیم و با نارنجک سراغ تانک‌ها برویم. بچه‌ها شجاعانه ایستاند و مقاومت کردند و باید واقعیت‌ها گفته شود.

* در حال حاضر فرهنگ ایثار و شهادت برای نسل بعد از جنگ چندان ملموس نیست، اگر دهه شصتی ها در کودکی شاهد جنگ بودند نسل بعدی هیچ خاطره روشنی از جنگ ندارد، چه اشتباهاتی کردیم و امروز چه باید بکنیم؟

دشت پیما: مصلحت اندیشی و محدود کردن خودمان کار به جایی نمی‌برد. ما اشتباه کردیم که خودمان را محدود کردیم و تصور کردیم همین حلقه رزمندگانی که حضور داریم و از روایات مطلع هستیم کافی است و همه جامعه این را می‌دانند در صورتی که این اشتباه بود.

ما در بطن جامعه حضور پیدا نکردیم مثلاً شهید پرویزی از شهدای جهاد در آبادان کارهای عظیمی انجام داد و به اصطلاح کولاک کرد ولی اسمی از او نیست. از نیروهای ارتش همانند تیپ ۵۵ هوابرد و ۳۷ زرهی نامی نیست در حالی که کارهایی که آنان کردند بسیار چشمگیر بود آرامش کردستان مرهون زحمات نیروهایی ارتش ما بود.

سردار رنجبر: ما واقعیت‌ها را آنگونه که بایدنگفتیم، فتح خرمشهر انجام شد و فقط آمار می‌دهیم از تعداد نیروها و شهدا و مجروحان اما نیامدیم در مورد جزئیات صحبت کردیم و مسئله را برای نسل جدید باز کنیم.

وضعیت ما در بیت المقدس که از ۱۰ اردیبهشت بصورت رسمی آغاز و سه خرداد در ۲۳ روز با فتح خرمشهر انجام شد تماماً جنگ بود. بعضی از شب‌ها ما جلو می‌رفتیم و روز ارتش عراق ما را به عقب می‌راند شهید و زخمی بسیاری از ما گرفت.

۱۵ گردان در برابر ۲۰ هزار نیروی عراقی تازه نفس که از ابتدا در خرمشهر بودند .صدام همان زمان گفت اگر ایران خرمشهر را بگیرد من کلید بصره را به انها می‌دهم، چرا این حرف را زد چون فکرمی کرد ما توان گرفن خرمشهر را نداریم.

قانون جنگ می‌گوید برای حمله شما باید حداقل سه برابر نیروهای حاضر در آن محل را در اختیار داشته باشیم یعنی ما باید ۶۰ هزار نیرو آماده می‌کردیم، اصلی هست که می‌گوید سه برابر نیروی دفاع کننده باید نیروی مهاجم باشد ما ۱۵ گردان بودیم حدود ۴ تا ۵ هزار نفر که همگی خسته بودند.

ما اگر واقعیت این عملیات را برای جوانان بازگو کنیم، آن وقت فاصله‌ها کم می‌شود اینکه همه بدانند چطور این تعداد که یک چهارم نیروی عراق بود توانست خرمشهر را فتح کند آن وقت موفق شده ایم.

اینکه بدانند چرا امام خمینی رحمت الله علیه فرمودند خرمشهر را خدا آزاد کرد؟

ان مصداق بارز همان آیه قرآن کریم است که خداوند می‌فرماید اگر صبر پیشه کنید و ایمان داشته باشید هر ده نفر شما معادل ۱۰۰ نفر و هر ۱۰۰ نفر شما مقابل ۱۰۰۰ نفر به پیروزی می‌رسد.

شهید قاسم سلیمانی قبل از تهدید آمریکا می‌گوید ما ملت امام حسینیم، ما ملت شهادتیم، این دو جمله را اگر از جنگ و دفاع مقدس حذف کنیم به بیراهه رفتیم.

بچه‌های ما در شب‌های عملیات اشک می‌ریختند برای شهادت، این همان روحیه ایست که ۵ هزار نفر را بر ۲۰ هزار نفر با آن وضعیت پدافندی خرمشهر پیروز می‌کند.

این را باید مطرح کنیم که اگر نبود این روحیه حسینی و شهادت طلبی ما در جنگ پیروز نمی‌شدیم.

* امروز مسلماً همان فرهنگ ایثار شهادت در جامعه ما وجود دارد اما جوان امروز دچار سردرگمی است که چرا وضعیت اقتصادی جامعه باید درگیر رانت و اختلاس باشد؟

رنجبر: اگر به دنبال زنده نگاه داشتن این روحیه در نسل جوان کشور هستیم باید همانطور که روایات مذهبی و وقایع کربلا و امام حسین علیه السلام را مطرح می‌کنیم باید روایات و واقعیات جنگ را هم مطرح کنیم.

اینکه اگر امام حسین و شهدای کربلا نبودند جنگ ما هم به این شکل نبود، چرا که روحیه جوانان ما بالا بو و متکی بر اعتقادات قلبی بود. خاطرات زیادی گفته شده است باید این خاطرات با هنر تلفیق بشه و بصورت هنری فاخر به جوانان ما این روحیه را برای حفاظت از انقلاب و میهن شأن هدیه کند.

نیک نفس: من شخصاً مخالف این هستم که نسل‌های بعدی در تقابل با نسل جنگ هستند، ما در دو مورد غفلت کردیم اینکه جاهایی کم گویی کردیم و برعکس جاهایی غلو و اغراق کردیم. این است که نسل بعد را دچار سردرگمی و دوگانگی کرده و باعث ایجاد فاصله میان ما شده است.

با نسل جدید وقتی از جنگ و واقعیت‌هایش حرف میزنیم این موارد برایشان قابل توجه و جذاب است، خود من فرزند دانشجو دارم وقتی با او و هم نسلان او در مورد واقعیت‌های جنگ حرف میزنم میبینم که چقدر این بحث‌ها برایشان قابل توجه است.

هرچند شرایط اقتصادی و اجتماعی و سواستفاده هایی که شده است باعث شده برخی از جوانان ما درک مناسبی از جنگ نداشته باشند. وقتی می گویم کم گویی کردیم به این معنی نیست که کم حرف زدیم در حالی که بسیار گفتیم اما به جای متن ماجرا در اطراف آن صحبت کردیم و بعضاً تقدس گرایی کردیم.

این تفکر اشتباهی که گویی همه شهدای ما از دل فرشتگان آسمانی و قدسی وارد جبهه و جنگ شدند به ما ضربه زده است.

ما ک در جنگ بودیم می‌دیدم که ادمهای عادی وارد جبهه شدند اما در مواقع خطر همین آدم‌های معمولی دست به کارهای بزرگ زدند این مهم است که باید گفته شود. در عملیات بیت المقدس در فکه و تپه ۱۷۰ ما گردان ۹۰۶ بودیم که یک گروهان حدوداً ۱۰۰ نفری از بچه‌های جنوب شهر شیراز بودند با همان فرهنگ و نوع حرف زدن و مرام و مسلکی که همه در جنوب شهر سراغ دارند.

بچه‌هایی که در محله خاتون و آستانه و دروازه قصاب خانه آمده بودند که اکثراً در عملیات‌ها شهید شدند و در بزنگاه‌های دفاع مقدس فداکاری‌ها و رشادت‌های جانانه‌ای از خود نشان دادند.

نسل زمان جنگ و بعد از جنگ با هم فرقی ندارند همان اختلاف سلیقه و دیدگاه که در نسل امروز هست در نسل قبل هم بود. اگر امروز هم جنگی دربگیرد جوانان امروز همانند نسل قبل با همان روحیه به مقابله با دشمن می‌پردازند.

سرداررنجبر: بطور مثال در بسیاری از فیلمهای ما از دفاع مقدس به جای بیان واقعیت ما کسانی را می‌بینیم که یکباره با فریاد الله اکبر از خاکریز بالا می‌روند و حمله می‌کنند در حالی که در شرایط جنگی چنین چیزی وجود ندارد، نیروهای در حال حمله با سکوت و بدون هیچ صدایی حمله می‌کنند حتی تا زیر پای دشمن از سکوت بیسیمی و رادیویی استفاده می‌شد تا از عنصر غافلگیری استفاه کنند و الله اکبرها و توسل‌ها در دل بچه‌ها بود.

بله ممکن است در پایان حمله و فتح منطقه شعار و یا الله اکبری گفته شود اما در زمان حمله این کار به هیچ عنوان صورت نمی‌گرفت چون باعث لو رفتن حمله و آتش دشمن می‌شد.

در کربلای ۴ و ۵ مجروح داشتیم اما مجروحان ما می‌آمدند و قایق‌ها را هل می‌دانند تا بچه‌ها زودتر بتوانند به هدف برسند.

ما کسانی داشتیم همانند شهید عباس نظیری که بسیار شوخ بود و در هر جا حضور داشت به حفظ روحیه بچه‌ها کمک می‌کرد یا در شب عملیات بچه‌ها با هم شوخی می‌کردند و فضایی شاد حاکم بود. در طول این چند سال معدود فیلمهایی هست که به بیان واقعیت‌ها پرداختند و مابقی بیشتر از عناصر تخیلی استفاده کرده اند.

حق مطلب حتی در بازگویی برخی از خاطرات هم ادا نمی‌شود این باید در قالب هنر و با دانش نویسنده و کارگردان بدل به یک اثر هنری قابل درک و مورد توجه شود.

تا جوانان ما، خانواده‌های بازماندگان جنگ، فرزندان شهدا و جانبازان و عموم جامعه ببینند و درک کنند.

* فکر می‌کنید با توجه به شرایط امروز چه کارهایی در این زمینه باید انجام شود؟

هادی دشت پیما: همانطور که این دو عزیز گفتند من هم معتقدم مشکل ما خود سانسوری هست، وقتی فرمانده ایمسائل را نگوید من نیرو هم از همین رویه پیروی می‌کنم و در نهایت نمی‌توانم تمام حرف‌ها و واقعیت‌ها را به جوان امروزی منعکس کنم.

نکته دیگر اینکه فضای مجازی در اختیار ما نیست و مخلوطی از همه نوع نظر و دیدگاه است و متأسفانه ما در این زمینه چون فعالیت زیادی نداشتیم عقب هستیم. باید تلاشمان را در این بخش افزایش دهیم.

از این فضای مجازی به عنوان یک فرصت خوب برای بیان خاطرات واقعی، نشان دادن عکس‌ها و فیلمها استفاده کنیم و جایی متولی این امر باشد.

مثلاً در بحث جشنواره تئاتر و فیلم مقاومت چند اثر از طریق بچه‌های جبهه و جنگ ساخته سده و حضور پیدا کرده است؟

یا چقدر از خاطرات بچه‌های جنگ در این تولید محتواها استفاده شده است؟ بچه‌های تئاتر که من از نزدیک شاهد فعالیتشان بودم هم اگر کاری انجام دادند بصورت خودجوش بوده است.

در بحث سینما هم همین است متأسفانه به جز چند فیلم محدود در زمینه دفاع مقدس بقیه فیلمها به خوبی فضاها را توصیف نکرده است. ما بودیم در مقابل ۷۲ کشوری که به عراق امکانات می‌دادند.

نیک نفس: بله واقعاً عراق از لحاظ کیفیت و کمیت پشتیبانی می‌شد اما نقطه قوت ما همان اراده و عزم بچه‌های جنگ بود.

سردار رنجبر: یکی از جاهایی که می‌توان مقاومت بچه‌های فارس را در آن مثال زد و با هنر ترکیب کرد. مقاومت بچه‌های گردان امام مهدی در ریشن لسا، اگر کسی باشد و بتواند حماسه ریشن را مطرح و هنرمندانه انتقال دهد شک نکنید جوان ما با ان ارتباط برقرار می‌کند.

نیک نفس: همین منطقه ریشن در حلپچه بود، عملیات والفجر ۱۰ که این منطقه توسط نیروهای ایرانی تصرف شد مشهور است.

زمانی که دشت حلپچه از عراق گرفته شد، نیروهای عراقی تنها از یک نقطه می‌توانستند وارد منطقه شوند، که همین ارتفاعات ریشن بود.

و این منطقه توسط نیروهای استان فارس حفاظت شد اما امروز در بازگویی ها از والفجر ۱۰ نامی از این رشادت و مقاومت نیست.

نکته جالب این است همین مسائل باعث شده که بطور مثال در مورد انهدام سه تانک اصلی در جاده ریشن امروز عده‌ای مدعی هستند که اصلاً در ان عملیات نقشی نداشتند.

سردار رنجبر: یکی از قهرمانان جنگ و عملیات ریشن یکی از بچه‌های همین شهر به نام ناصر ورامینی است که از ۱۶ سالگی من او را در جنگ دیدم و از فتح المبین او و فداکاری‌هایش را دیدم، بارها در شب عملیات با گریه می‌خواست که دعا کنم شهید شود.

دشت پیما: آنهم چه شهادتی در دشتی که دورش پر از لاله بود و از کشته عراقی‌ها پشته ساخته بود.

یک خاطره‌ای که جا دارد گفته شود خاطره شهید سید باقر دستغیب است که در سالگرد شهید دستغیب به خدمت امام می‌روند، ایشان در کنار حضرت امام بصورت در گوشی صحبتی می‌کنند که امام هم لبخند می‌زنند.

فردا در یک سخنرانی عمومی حضرت امام می‌فرمایند جوانان به نزد من می آیند و از من می‌خواهند دعا کنم که شهید شوند، من دعا می‌کنم که پیروز شوید که شهید هم اگر شوید باز پیروزید. همین سید باقر از ۵۹ در جنگ بود بارها مجروح شد، برادرش شهید شد خودش فرمانده گروهان بود، موقعی که زمان شهادتش بود به آرزویش رسید.

سردار رنجبر: در مورد همین ریشن یکی از بچه‌های گردان در حال نوشتن کتابی است که هیچ حمایت مادی و معنوی از او نشده است یا مثلاً عملیات قدس ۳ که از صفر تا صد عملیات توسط لشکر فجر انجام شد و اکر به فیلم تبدیل شود واقعاً مؤثر خواهد بود.

من واقعاً معتقدم اگر واقعیت‌ها از دریچه هنر به مخاطب امروز انتقال داده شود پذیرفته می‌شود، و جوان ما هم آن را می‌پذیرد.

کد خبر 5030034

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha